۱۳۸۶/۰۲/۰۴

3-2-86

آخی....
دلم تنگ شده بود واسه وبلاگم! خیلی وقته که بهش سر نزدم....تبل شدم دیگه (نه که اول خیلی زرنگ بودم!!!).
به هر حال....امروز با برو بچ بیرون بودیم، تا ساعت 11. خوش گذشت، تموم نشن این روزا....
تو پارک یه هندونه زدیم، چه فازی داد!
ولی تو این چند روز اصلا درس نخوندم، اصلا..بازم این خنگولا برنامه چیدن که فردام بریم بیرون ناهار. همینه که آخر ترم مشروط میشم دیگه!!! چی بگم والا..
فعلا

۱۳۸۶/۰۱/۲۲

!عجب شهر خوبی

عجب روزی بود امروز....
با بایی میومدیم خونه، هوام خفن می بارید، شهرو آب برداشته بود! نمیدوم این شهرداری کارش چیه؟ غیر از عوارض گرفتن مثل اینکه کار دیگه ای بلد نیستن!!!!
بگذریم...بابایی داشت ما رو نصیحت می کرد که آره! تو اینجور هوا مواظب باش که ماشین واینسته، از جایی که آب زیاده نرو...که اگه وایسه موندی! تا اینو گفت ماشین خاموش شد.
هیچی دیگه یه نیم ساعت موندیم تو خیابون تا ماشین روشن شد.
اینجوریه دیگه!

۱۳۸۶/۰۱/۱۵

13 بدر

wow!
سلام
الان ساعت 1:02 شب، چهارشنبه، 15 فروردینه. پریروز عجب 13به در باهالی داشتیما!
ساعت 1 رفتیم بیرون، تا نانهارو زدیم بارون گرفت، ساعت 3 را افتادیم اومدیم خونه...ولی ناهاره خیلی فاز داد، با اینکه یخ شد!
الانم خوابم میاد، برم بخوابم..