۱۳۸۸/۰۸/۰۸

سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد

سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد

عمه از قم برسد خاله ز کاشان برسد

خبر مرگ عمقلی برسد از تبریز

نامه ی رحلت دائی ز خراسان برسد

صاحب خانه و بقال محل از دو طرف

این یکی رد نشده پشت سرش آن برسد

طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج

به سراغش زن همسایه شتابان برسد

هر بلائی به زمین می رسد از دور سپهر

بهر ماتم زده ی بی سر و سامان برسد

اکبر از مدرسه با دیده ی گریان آید

وز پی اش فاطمه با ناله و افغان برسد

این کند گریه که من دامن و ژاکت خواهم

آن کند ناله که کی گیوه و تنبان برسد

کرده تعقیب زهر سوی طلبکار مرا

ترسم آخر که از این غم بلبم جان برسد

گاه از آن محکمه آید پی جلبم مامور

گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد

من در این کشمکش افتاده که ناگه میراب

وسط معرکه چون غول بیابان برسد

پول خواهند زمن من که ندارم یک غاز

هرکه خواهد برسد این برسد آن برسد

من گرفتار دو صد ماتم و "روحانی" گفت سه پلشت آید وزن زاید و مهمان برسد

سید غلامرضا روحانی (۲۱ اردیبهشت ۱۲۷۶ خورشیدی تا ۸ شهریور ۱۳۶۴) شاعر طنز پرداز ایرانی است که تخلص مستعار اشعار طنزش اجنه میباشد.

هشت هشت هشتاد و هشت

امروز 8/8/88، تولد امام رضاست. و جمعه

۱۳۸۸/۰۸/۰۴

سردم شد

سردم شد، باد می وزید، تاریک بود، گویا روز رفته بود یا شاید شب آمده بود، سرد بود، سردم شد، دیگر لباس گرم هم گرم نیست...

چهارم آبان هشتاد و هشت

دو هفته گذشته، هنوز قرص میخورم، هنوز وقتی قرص نمیخورم معدم میسوزه.
پنجشنبه رفتیم کنسرت گروه "آوای مهربانی"، بد نبود.

۱۳۸۸/۰۷/۲۲

نیست در این گفته ی من سوسه ای

 نیست در این گفته ی من سوسه ای
گر تو به من وام دهی بوسه ای
بوسه ی دیگر سر آن می نهم
لحظه ی دیگر به تو پس می دهم
من که نگفتم تو بده بوسه مفت
طاق بده بوسه و برگیر جفت

۱۳۸۸/۰۷/۱۶

شانزده مهر هشتاد و هشت

تکمیل ظرفیت قبول شدم.
پریروز رفتیم همدان، با جمعی از پیغامکیان.
سه روز قبلش هم رفته بودم کویر، با فرزاد و میلاد و مهیار، والبته چندتا از دوستان NGO.