۱۳۸۵/۰۹/۳۰

شب یلدا

سلام
امشب شب یلداست ، ولی من نمیخوام در ان مورد چیزی بنویسم! میخوام از بلایی که تو این چند روز سرم اموده بنویسم.
آقا اول هفته اومدیم بریم سر کلاس دیدیم اوضا احوالمون بدجور کیشمیشیه! کل سیستم ریخته بود به هم، هیچی دیگه تا خود فردا صبحش خوابیدم...
...روشن شدیم، بعد نشستیم به الکترونیک خوندن؛ آخه جمعه هرچی به این استاد التماس کردیم که آقاجون چهارشنبه مغناطیس داریم این امتحانتو یه حفته بنداز عقب، قبول نکرد که نکرد! مام گفتیم باشه! تا سه شنبه الکترونیک می خونیم بعدشم مغناطیس! (فقط تو یه روز) ..هیچی دیگه؛ شد سه شنبه، رفتیم دانشگاه گفتن سوالا نرسیده! آی ما سوختیم....این از این
این مغناطیسم 7 فصل بود، من فقط رسیدم 3 فصلشو بخونم، به خیال اینکه حداقل 1-2 سوال از این 3 فصل میده دیگه....رفتم سر جلسه....بی معرفت از 4 فصل آخر سوال داده بود! مام بالاخره به هر زوری بود (امداد های غیبی!!) یه چیزایی نوشتیم....
این بدبختیه ما بود..
حالا امشبم شب یلداس، این و گفت که دور هم باشیم
!!زت زیاد

۱۳۸۵/۰۸/۲۴

!سوتی

سلام
سر صبح مثل ** از خواب ناز بیدار شدم که خیر سرم بیام بشینم سر کلاس جبرانی مدار، سر ایستگاه اتوبوسای دانشگاه سعید و دیدم، بعد سلام علیک و اینجور حرفا ملتفت شدم که کلاس جبرانی واسه اونایی بود که یکشنبه ها مدار داشتند، نه من گاگول که شنبه دارم!
الانم واسه اینکه سوتی که دادم خونه 3 نشه اومدم سایت مه یکم دیرتر برم خونه!!!

۱۳۸۵/۰۸/۲۰

آبان 20


سلام
من الان با ترک بزرگ اومدم سایت دانشگاه، مردک به من میگه باید جای مصطفی تورو می بردن سربازی! ما الان از سر کلاس مدار 2 اومدیم بیرون، (20 آبان 1385- 11:48) ساعت 3 هم کلاس تجزیه داریم.
این TURK میگه من دوست دارم بریم الان درس بخونیم؛ میگم آخه خاک بر سر کدوم ترک و دیدی که درسخون باشه! آبروی مارو بردی!
الانم این ارزق شامی داره به من نگا میکنه!
ما رفتیم!

۱۳۸۵/۰۷/۲۴

ترم جدید

سلام
ترم جدید شروع شده، این ترم هم 20 واحد برداشتم (اینا)

ریاضی مهندسی
مدارهای الکتریکی 2
الکترونیک 2
تجزیه و تحلیل سیستم ها
الکترومغناطیس
مدارهای منطقی کامپیوتر
اندیشه اسلامی 2 (مبدا و معاد)
جمع: 2728000 ریال

جالب تر از همشون مدارهای منطقی کامپیوتره! این درسو یه بار تو هنرستان خوندم، یه بارهم دوره کاردانی، اینام نامردی نکردن یه بارهم اینجا گذاشتن تو دامنمون، آخه بندگان خدا خیلی به فکر سطح علمیه دانشجوان؛ یه موقع فکر نکنید واسه پولشه هاااااااااااااااا، عمرن...فقط میخوان ما یه چی حالیمون بشه...
این ترم خفن سخته...اگهه پاس بشه مام رفتیم!
فعلا

۱۳۸۵/۰۷/۱۴

سلام
امروز حذف و اظافه بود، فقط تونستم زبان تخصصی رو حذف کنم جاش اندیشه 2 بردارم. الانم دیگه حال و حوصله نوشتن ندارم...فقط اینکه خانم انوشه انصاری چندروز پیش به عنوان اولین فضانورد زن رفت به ایستگاه بین المللی و برگشت.
همین

۱۳۸۵/۰۷/۰۱

اول مهر - NEWS HEADLINE!


بلاخره بده چند روز تعطیلی درس و دانشگاه شروع شد، امروز رفتم کلاس ولی نامرد استاد دودرمون کرد!

اینقدر وبلاک و آپدیت نکردم نمیدونم چی بنویسم!!! تو این چند وقته که نمودم این اتفاقات افتاده:

ترم قبل و ناپلئونی پاس کردم

ایران با کره مساوی کرد!

یه شب ساعت 1 یه پشه کشتم

یه گوشی گرفتم

رئیس جمهور رفت آمریکا، کولاک کرد

یه شب با بچه ها تا ساعت 6 صبح بیدار بودبیم، بگو بخند داشتیم!

امروز شروع به دانلود یه نرم افزار 2.6 گیگا بایتی کردم!

تمام

۱۳۸۵/۰۵/۳۰

چرا مرغ از خيابان رد شد؟

ارسطو: طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.
موسی: و آنگاه پروردگار از آسمان به زمين آمد و به مرغ گفت «به آن سوی خيابان برو» و مرغ چنين کرد و پروردگار خشنود همی گشت.
مارکس: مرغ بايد از خيابان رد ميشد. اين از نظر تاريخی اجتناب‌ناپذير بود.
خاتمی: چون ميخواست با مرغهای آن طرف خيابان گفتگوی تمدنها بکند.
رياضيدان: مرغ را چگونه تعريف ميکنيد؟
شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همين الآن ميدونستيم ها... آقا يه دقه...
نيچه: چرا که نه؟
فرويد: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با اين سؤال نشان ميدهد که به نوعی عدم اطمينان جنسی دچار هستيد. آيا در بچگی شصت خود را ميمکيديد؟
داروين: طبيعت با گذشت زمان مرغ را برای اين توانمندی رد شدن از خيابان انتخاب کرده است
همينگوی: برای مردن. در زير باران.
اينشتين: رابطهء مرغ و خيابان نسبی است.
سيمون دوبوار: مرغ نماد زن و هويت پايمال‌شدهء اوست. رد شدن از خيابان در واقع کوشش بيهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان ميدهد.
پاپ اعظم: بايد بدانيم که هر روز ميليونها مرغ در مرغدانی ميمانند و از خيابان رد نميشوند. توجه ما بايد به آنها معطوف باشد. چرا هميشه فقط بايد دربارهء مرغی صحبت کنيم که از خيابان رد ميشود؟
صادق هدايت: از دست آدمها به آن سوی خيابان فرار کرده بود، غافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر.
خوانندهء آهنگهای آبدوغ‌خياری: چرا رفتی مرغ جونم، دوستت دارم، دوستت دارم...
روانشناس: آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که ميخواهد از خيابان رد شود؟
نيل آرمسترانگ: يک قدم کوچک برای مرغ، و يک قدم بزرگ برای مرغها.
حافظ: عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
کافکا: ک. به آن سوی خيابان کثيف رفت. مرغ اين را ديد و به سوی ديگر خيابان فرار کرد، ضمن اينکه به ک. نگاهی بی‌توجه و وحشتزده انداخت. اين ک. را مجبور کرد که دوباره به سوی ديگر خيابان برود، تا مرغ را با حضور فيزيکی خود مواجه کند و دست‌کم او را به احترامی وادارد که باعث گريختن مجدد او شود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثه‌اش دشوارتر مينمود.
بيل کلينتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
فردوسی: بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه.
ناصرالدين‌شاه: يک حالتی به ما دست داد و ما فرموديم از خيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم.
طرفدار داستانهای علمی - تخيلی: اين مرغ نبود که از خيابان رد شد. مرغ خيابان و تمام جهان هستی را ۷ متر و ۲۰ سانتيمتر به عقب راند.
اريش فون دنيکن: مثل هر بار ديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش واقعيات را کتمان ميکند. مگر آنتنهای روی سر مرغ را نديديد؟
جرج دبليو بوش: اين عمل تحريکی مجدد از سوی تروريسم جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنيت ملی ايالات متحده و ارزشهای دموکراسی دفاع کند محفوظ است.
سعدی: و مرغی را شنيدم که در آن سوی خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردی آسيابان بود. وی را گفتم: از چه رو تعجيل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کنم.
احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشه‌های ذهن خويش، ميجويم. من، ميمانم. و مرغ، ميرود، به آن سوی خيابان. و من، تهی هستم، از گلايه‌های دردمند سرخ.
رنه دکارت: از کجا ميدانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ يا من؟
لات محل: به گور پدرش ميخنده! هيشکی نمتونه تو محل ما از خيابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفس‌کش!
بودا: با اين پرسش طبيعت مرغانهء خود را نفی ميکنی.
پدرخوانده: جای دوری نميتواند برود.
فروغ فرخزاد: از خيابانهای کودکی من، هيچ مرغی رد نشد.
ماکياولی: مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد. دليلش هيچ اهميتی ندارد. رسيدن به هدف، هر نوع انگيزه را توجيه ميکند.
پاريس هيلتون: خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده.
هيتلر: اگر ارادهء ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهيم کرد! فولاد آلمانی از خيابان رد خواهد شد!.
فوتباليست: آفسايد بود آقا! ما هر چی به اين داور گفتيم بی‌انصاف قبول نکرد!
کودک: که به اون طرف خيابون برسه !

از گروه خبري مبين COPY - PASTE

۱۳۸۵/۰۵/۲۸

تولدم مبارك


سلام!‌
امروزم بعد از يه مدت طولاني حس و حال آپديت كردن وبلاگم و پيدا كردم....آخه امروز يه كم فرق مي كنه!
امروز تولدم...ميشه 20 سالم! همين ديگه چيزي به ذهنم نميرسه كه بنويسم...پس خدا حافظ همين حالا (به قول فرزاد حسني) ماهم بلديم

۱۳۸۵/۰۵/۲۰

شيطان و خدا


آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟!

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند...

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."

شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟"

استاد زیاد مطمئن نبود. پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: " شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.


نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن!!!

اينو از نوشته هاي يه دوست اينجا كپي كردم!

۱۳۸۵/۰۴/۲۸

عاقبت درس نخوندن

اوووپس! اينم از اين ترم...بي خيالي طي كرديم اينجوري شد،‌ولي اصلا فايده نداره اگه لا اين وضع ادامه بدم كلام پس معركس؛‌ايشالا از ترم بعد مثل بچه ي آدم از اول ترم درس مي خونم.
:ببينيد عاقبت درس نخوندنو

13.5 :نقشه كشي صنعتي
18.5 :تفسير موضوعي قرآن
16 :انقلاب اسلامي
10.5 :رياضي عمومي 2
10 :معادلات ديفرانسيل
10 :آمار و احتمال مهندسي
20 :‌برنامه نويسي كامپيوتر
الكترونيك رو هم حذف كردم
13.76 :معدل

نزديك بود مشروط بشم! ولي خدارو شكر نشدم
تا بعد

۱۳۸۵/۰۳/۲۴

Iran 1 - Mexico 3

...كلي زد حال خورديم،‌حيف بازي نيمه اول نبود! حقش نبود كه ببازيم ولي باختيم ديگه...چي ميشه كرد
جام جهاني ديگه؛ از اين چيزا توش زياده. به مكزيك كه باختيم حالا ببينيم با پرتقال چي ميكنن،‌ ايشالا كه نبازيم!!!
از فوتبال بگذريم،‌ امتحانا ديگه خيلي نزديكه...همين بغله! ديگه ما هم شروع كرديم به درس خوندن؛‌‌ تازه اين كه چيزي نيست ديروز كامپيوترم و روشن نكردم (يعني خيلي آدم شدم)،‌ ديگه بايد اين چند روز-رو درس بخونيم ديگه!!!
24-03-1385, 22:07

۱۳۸۵/۰۳/۱۳

تولدت مبارك

!امروز وبلاگم دو ساله شد

وطنم ، نام تو صدر همه نام جهان

شعري كه آقاي عصار واسه جام جهاني خوندن

وطنم ، نام تو صدر همه نام جهان جام جمت سرور جام جهان
حكم اهوراست به اهريمنان پارسيان تا به ابد قهرمان
هركه به ما شاخه گلي هديه داد ملت ما باغ گلش تحفه داد
ملت ما ملت بخشايش است صلح طلب طالب آرامش است
رعفت ما يكسره در خون ماست عرق وطن مسلك و قانون ماست
گر به ميان آمدمان آبرو كيست كه بتواندمان روبرو
اي همه مردان غرور آفرين بهر شما باد هزار آفرين
جام جهان دست شما بايدش حاميتان دست خدا بايدش
نام من و خان من و جان من جملگي ارزاني ايران من
در ميكده مي رقصم ، از باديه مي نوشم سبز است و سفيد و سرغ اين جامه كه ميپوشم
شكرانه انعامت ، جانم به تن جامت دستي مي و ديگر دست ، كوه است در آغوشم
ايران من ، ايران جانم فدايت كل زمين و آسمانها خاك پايت
ايران من ، ايران من روح و تن من سبز و سفيد و سرخ تو پيراهن من
مردي كه حريفنم شد ، در كار نمي بينم آن كس كه كسي باشد اين بار نمي بينم
در تن به تن ميدان ،‏بازيگر صد فنم در سر به سر مشتم ديوار نمي بينم

شنبه 13 خرداد 1385


سلام
سلام
آقا مام بساطي داريم از دست اين برو بچه اااااااا! دو شب پيش ساعت 23:50 آقا زنگ زنده،‌ بعد ميگه "اي واي،‌ هواسم به ساعت نبود!"‌ باشه...اشكالي نداره،‌ خوب چي شده حالا؟‌! "ويندوزم پاچيده!" جوونه تو ميخاستم فحشش بدما! ولي رفيق بود ديگه....آخه مرد مومن ساعت 12 شب زنگ زدي ميگي ويندوزت خراب شده؛ من چي كار بايد بكنم!!!‌ ديشب هم همين بساط بود،‌ تا ميومدم بخابم يكي زنگ ميزد؛‌ آقا زنگ زده ميگه چجوري با ياهو!‌ مسنجر عكس بفرستم،‌ ساعت 11 شب!!!!‌ آخه من بهش چي بگم! ديگه اعصابم خورد شد سيم تلفن از پريز كشيدم.

بگذريم...امروز شنبه 13 خرداد 1385 فردا و پس فردا تعطيل،‌ سه شنبه دوتا امتحان ميان ترم دارم، معادلات ديفرانسيل و تفسير قرآن....اين معادلات بد درسي خيلي خفه! مگر اينكه با سلام صلوات پاسش كنم. كلا درسا سخت شدن!‌ نميدونم چرا!!! ولي مهم نيست، يا پاس ميشه،‌ ميريم واسه خودمون كلي حال مي كنيم! يا پاس نميشه، كه مزه افتادن و ميچشيم كه اينم كلي حال ميده!!! پس در كل حال ميكنيم!

فعلا

۱۳۸۵/۰۲/۰۵

5-2-84


سلام
خیلی وقت که نیومدم....همیشه یادم میره! واسه آدم هواس نمیزارن که....الان ساعت 12:55 فردا امتحان دیفرانیسل دارم، برم بشینم بخونم...



aaaaaaaah....in labelaye farsie keyboardam hamashoon kande shodan, divoone shodam ta oon 2 khato neveshtam, felan FINGLISH minevisam ta label begiram...
pesar darsa daran KHAFAN mishan...mama ke adat kardim be dars khoondane shabe emtahan, alan systemam rikhte beham!!!
nemidoonam valla....bayad berim ye fekri bekonim mesle bacheye aadam dars bekhoonim, injoori nemishe!
hm....
felan

۱۳۸۴/۱۲/۱۲

Azad Univ


سلام
بازم اومدم، میگم ان درسا هم یواش یواش دارن خفن میشن! مثل اینکه دیگه از نمره های کشکی خبری نیست!
این ترم 20 واحد ورداشتم، شاخشون دیفرانسیله...خدا کمک کنه پاسش کنم! راستی امروز رفتم تو یکی از تیمای روباتی ثبت نام کردم، باید منتطر بمونم تا خبر بدن چی باید بکنیم.
آره دیگه درس خوندنم دردسرای خودشو داره...مثل کلاسای جمعه! تاحالا اینو نداشتیم که حالا داریم. باید دعا کنم که به سلامت این دوره-رو رد کنیم!
فعالا

۱۳۸۴/۱۱/۱۳

دانشگاه آزاد


بالاخره جواب کنکور اومد....مام قبول شدیم! اما خداییش ناپلئونی بود، رتبم شد 43 از 65، ولی خوب مهم اینه که قبول شدم، اینم

درصد جوابام:

  • زبان وادبيات فارسي 34.4

  • فرهنگ ومعارف اسلامي 46.7

  • زبان خارجه 74.4

  • فيزيك الكتريسيته ومغناطيس 10

  • تحليل مدارات الكتريكي 40

  • 6.7 رياضي

  • 15.6 الكترونيك

  • 21.7 مدارمنطقي