۱۳۸۷/۰۲/۳۱

شیراز

حسابی تنبل شدم رفته، همش 3 روز شیراز موندما، ولی حسابی اثر کرده!
دوشنبه هفته پیش را افتادیم رفتیم شنبه هم برگشتیم. ولی تازه الان دارم مینویسم. به هر حال، همایش هنرهای صناعی دانشجویان کشور بود؛ جالب بود. آدمای متفاوتی از جماعت ما هستن. اونجا که رسیدم (دانشگاه شیراز) رفتیم پیش آقای صمد دوست ناصر، 1 ساعتی تو یکی از اتاقای (فکر کنم) امور فرهنگی تاب خوردیم. بعد رفتیم دبیرخونه همایش به ادامه تاب خوردن پرداختیم! گذشت و شب شد. شب رو تو اتاق صمدینا موندیم (تو خوابگاه). اتاق دانشجویی بود دیگه...هم اتاقیای باحالی داشت. فقط اسم علی یادمه؛ قیافش به بچه های جنوب مبخورد ولی شمالی بود!
روز بعدش رفتیم باغ ارم. خیلی قشنگ بود. باغ ارم واسه دانشگاس برا همین واسه دانشجوهای اون دانشگا مجانیه. کلی حال میکنن واسه خودشون، از دانشگا که قل بخورن تو میفتن تو باغ.
تو اون سه روز حافظیه، سعدیه، نارنجستان قوام و پارسه هم رفیم. قرار بود استاد کیمیا قلم ربان میان ترم بگیره، نگرفت. استاد پویان پنجشنبه کلاس نرفته بود. جناب میرحسینی هم حضور غیاب نکرده بود و همه اسباب خوشنودی ما شدند.
ها! حالا نوبت شیرازیاس؛ تا اونحایی که من دیدم آدمای با معرفت و بجوشی بودن. لحجشونم باحاله "کاکو"! ولی بعضیاشون یه کم همچین بی حالن.
در کل خوش گذشت!

۱۳۸۷/۰۲/۲۱

21 اردیبهشت

مامان بابا و عموها پنجشنبه ظهر رفتن کربلا، قراره 10 روزه برگردن. من و حامد موندیم خونه. آبجی خانوم هم رفته خونه عموینا پیش دختر عموها. جمعه و شنبه به خاطر کنکور ارشد دانشگاه تعطیل بود؛ واسه ما توفیری نداشت.
برم که بساط شام آمادس...املته دیگه!
راستی، قراره دوشنبه یا سه شنبه با ناصر بریم شیراز..هممم