سلام
امروز از سفر گرگان برگشتم، خیلی حال داد. با بچه های NGO رفته بودم. چارشنبه ساعت دورو بر 5 از قزوین اومدیم بیرون(قرار مثلا 3 حرکت کنیم) از شانس بدمونم یه راننده به تورمون خورده بود معرکه! انقد مشنگ بود که 300 کیلومتر اشتبا رفت و مارو ساعت 7 صبح فردا رسوند مینودشت. تا ظهر یه چرتی زدیمو ظهری برا ناهار رفتیم جنگل؛ ناهارو زدیمو برگشتیم، شبم رفتیم گنبد کاووس یه چرخیم اونجا زدیم، شامی خوردیم و واسه خواب رفتیم تو یه مدرسه که واسه مسافرا آماده کرده بودن. شب یوخته ورق اینا زدیم مزنه ساعت 3 بود که خوابیدیم. صبح طرفای 7-8 بیدارشدیم. را افتادیم سمت علی آباد کتول، یه آبشار داشت خیلی ردیف بود، یه 1 ساعتی اونجا موندیم و رفتیم سمت ساری. غروب رسیدم ساحلش (به قول ممد خزترین ساحل دریای خزر بود!!). اونجا هواش خیلی بیخودی بود، خیس آب شده بودم. یه 2-3 ساعتیم اونا بودیم، یکم صحبت علمی کردیم با ممدینا!!! بعد به عنوان شام کلوچه و آب پرتقال زدیم و راهی خاک پاک قزوین شدیم. دورو بر 6 رسیدیم قزوین. اومدم خونه رفتم دوش گرفتم، صبونه رو زدم و تا 1:30 خوابیدم. الانم که اینجام!
امروز از سفر گرگان برگشتم، خیلی حال داد. با بچه های NGO رفته بودم. چارشنبه ساعت دورو بر 5 از قزوین اومدیم بیرون(قرار مثلا 3 حرکت کنیم) از شانس بدمونم یه راننده به تورمون خورده بود معرکه! انقد مشنگ بود که 300 کیلومتر اشتبا رفت و مارو ساعت 7 صبح فردا رسوند مینودشت. تا ظهر یه چرتی زدیمو ظهری برا ناهار رفتیم جنگل؛ ناهارو زدیمو برگشتیم، شبم رفتیم گنبد کاووس یه چرخیم اونجا زدیم، شامی خوردیم و واسه خواب رفتیم تو یه مدرسه که واسه مسافرا آماده کرده بودن. شب یوخته ورق اینا زدیم مزنه ساعت 3 بود که خوابیدیم. صبح طرفای 7-8 بیدارشدیم. را افتادیم سمت علی آباد کتول، یه آبشار داشت خیلی ردیف بود، یه 1 ساعتی اونجا موندیم و رفتیم سمت ساری. غروب رسیدم ساحلش (به قول ممد خزترین ساحل دریای خزر بود!!). اونجا هواش خیلی بیخودی بود، خیس آب شده بودم. یه 2-3 ساعتیم اونا بودیم، یکم صحبت علمی کردیم با ممدینا!!! بعد به عنوان شام کلوچه و آب پرتقال زدیم و راهی خاک پاک قزوین شدیم. دورو بر 6 رسیدیم قزوین. اومدم خونه رفتم دوش گرفتم، صبونه رو زدم و تا 1:30 خوابیدم. الانم که اینجام!
ممد جان سلام
پاسخحذفاز اینکه با شما همسفر بودم بسیار خوشحال شدمکه دوستانی مثل شما به لیست دوستانم اضافه شد.
روایت جالب و بدون سانسور و کوتاهی از سفر داشتی که خیلی باهاش حال کردم.
سلام داش میثم خوبی ممدجان مبینم تو م از سفر می نویسی خیلی خوش گذشتس ببم جان. از این که خوش گذشتس پدر خوشحال است
پاسخحذف