امروز صبح مرتضی زنگ زذ که ساعت 11 پاشو بیا ولیعصر که بریم سر خاک فرشاد، مام گفتیم چشم. رفتیم...خونوادشم اونجا بودن...بنده خدا مامانش...گفت فرشادو تنهاش نذارین بهش سر بزنین...
ای بابا عجب روزگاریه....
کنار مزارش مزار یه بنده خدایی بود که 120 سال عمر کرده بود؛ یکی 20 سال، یکی 120 سال...
ای بابا عجب روزگاریه....
کنار مزارش مزار یه بنده خدایی بود که 120 سال عمر کرده بود؛ یکی 20 سال، یکی 120 سال...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر