۱۳۸۳/۰۷/۲۷

andar ahvalaat...

سلاماز احوالات حالم قدری با این قلم فرتوت (همين کيبرد مارد مرده) بر ورق دل نقش چشم جشم يه گردو مي نگارم...(بابا اين کاره!).الان ساعت ۲۳:۰۴ يکشنبه. رو دسکتاپ پر از آيکن های بدرد بخور و بدردنخور؛ دو تا برنامه باز رو دسکتاپ هی پر پر ميزنن؛‌ يه سی-دی صوتی تو سی-دی رام که داره ميخونه که از هفت اقليم توش آهنگ داره!؛ يه مانيتور ۱۵ يه اسپيکر مفلوک يه موس که ماله ناپلئونه يه هد-ست که مثل اسکت مرده شده٬ و از همه مهم تر يه کيس مفلوک که در و پيکرش هميشه بازه!خوب حالا اگه گفتی کامپيوترم تو چه مايه هايی؟...ايول...PowerPc 5! ...دیگه چی کنم! تقصير من نيست که٬ امکانات نبود که اين علق شکوفا بشه٬ شکوفا که نشد هيچ٬ شد گل پنير!راستی مثل اينکه بچه های دکه اول ماه رمضان موقع افطار مقامات دکه رو تحديد کردن که اگه در سلف و باز نکنن با ۵۰ تا فانتوم ميان و تاج و تخت درب و داقون ميکنن! بعد که اونا ميبينن اوضا کيشميش در مگسه قبول ميکنن؛ به همين سادگی! ...چرخه گردونخ ديگه٬ کاريش نميشه کرد يه با اينوری مي چرخه يه بار اون وری ميچرخه بعضی وقتام الا کلنگی!تا بعد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر