سلامچی بگم از کجا بگم....والا خلاجلتم خوب چيزيه! هرچی چيزی بهشون نميگی... برگشتن ميگن ماه رمضون سالن غذاخوری تعطيل!٬ برید غذاتون و تو حیاط بخورید (فکر کنم واسه زندانیا سالن غذاخوری گذاشتن!). آخه مايه بيچاره چه گناهی کرديم تو اين دکه قبول شديم؟...خير سرمون اولش کلی حال کرديم که روزانه قبول شديم و مثل بچه آدم يه چند ترمی اينجا هوار ميشيم بعدشم يا علی!. بی معرفتا يه اپسیلن انصاف ندارن٬ نصف دستگاههای آزمايشگاههامون و که از سربازای هيتلر غنيمت گرفتن بقيشم خدا ميدونه از کی به ارث رسيده؛ حالا اين که خوبه٬ انفوراتيک و بگو!!! هر وقت خيلی بيکاری ميزنه پس کلشون يه زير پله رو ورميدارن ميکنن انفورماتيک؛ سايت کامپيوترم که ديگه...هيچ٬ يا اجارس يا کلاسه يا تعطيل! آخه اينم شد دانشکده؟! به خاطر هميناس که بهش ميگن دکه ديگه٬ واقعن هم دکه س!ازينا که بگذريم.....يه توصيه برادرانه! با مامانتون نريد واسه خريد٬ البته تا جايی که مامانتون نخاد از سلاح های کشتار جمعی مثل ماهی تابه و کف گير استفاده کنه. نميدونم چرا اين زن ها وقتی ميرن خرين خريد فيلشون ياد هندستون ميکنه! ميخان همه ی مغازه هارو ببينن٬ انگار نه انگار که کلی خرت و پرت بار آدم کردن! آخرشم با الهی فدات بشم٬ خسته شدی و اينجور چيزا سرت و مربا ميمالن. مامانه ديگه کاريش نميشه کرد٬ هرچی گفت بايد بگی چشم! (نوکرشم هستيم)...اين آخر خطي شتر ديدی.....نديدیzatt ziaad
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر